sajadiyeh4



وقتي ما (حاج آقا قرائتي) در ستادنمازنوشتيم آقازاده ها، دخترخانم ها، شيرين تريننمازي که خوانديد براي ما بنويسيد. يک دختر يازده ساله يک نامه نوشت، همه ما بُهتمان زد، دختر يازده ساله ما ريش سفيدها را به تواضع و کرنش واداشت. نوشت که ستاد اقامهنماز، شيرين ترين نمازي که خواندم اين است.

به گزارش مشرق، کانون گفتگوي قرآني نوشت: گفت در اتوبوس داشتم مي رفتم يک مرتبه ديدم خورشيد دارد غروب مي کند يادم آمدنمازنخواندم، به بابايم گفتمنمازنخواندم، گفت خوب بايد بخواني، حالا که اينجا توي جاده است و بيابان، گفت برويم به راننده بگوييم نگه دار، گفت راننده بخاطر يک بچه دختر نگه نمي دارد، گفت التماسش مي کنيم، گفت نگه نمي دارد، گفت تو به او بگو، گفت گفتم نگه نمي دارد، بنشين. حالا بعداً قضا مي کني.

دختر ديد خورشيد غروب نکرده است و گفت بابا خواهش مي کنم، پدر عصباني شد، دختر گفت که آقاجان مي شود امروز شما دخالت نکني؟ امروز اجازه بده من تصميم بگيرم، گفت خوب هر غلطي مي خواهي بکن.

مي گفت ساکي داشتيم، زيپ ساک را باز کرد، يک شيشه آب درآورد، زيرِ صندلي اتوبوس هم يک سطل بود، آن سطل را هم آورد بيرون، دستِ کوچولو، شيشه کوچولو، سطل کوچولو، شروع کرد وسط اتوبوس وضو گرفت، قرآن يک آيه دارد مي گويد کساني که براي خدا حرکت کنند مهرش را در دلها مي گذاريم به شرطي که اخلاص داشته باشد، نخواسته باشد خودنمايي کند، شيرين کاري کند، واقعا دلش براينمازبسوزد، پُز نمي خواهد بدهد.

<<إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا>> مريم/96 يعني کسي که ايمان دارد، <<وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ>> کارهايش هم صالح است، کسي که ايمان دارد، کارش هم شايسته است، <<سَيَجْعَلُ لَهُمْ الرَّحْمَانُ وُدًّا>>، <<وُدّ>> يعني مودت، مودتش را در دلها مي گذاريم.

شاگرد شوفر نگاه کرد ديد دختر وسط اتوبوس نشسته دارد وضو مي گيرد، گفت دختر چه مي کني؟

گفت آقا من وضو مي گيرم ولي سعي مي کنم آب به اتوبوس نچکد، مي خواهم روي صندلي نشستهنمازبخوانم. شاگرد شوفر يک خورده نگاهش کرد و چيزي به او نگفت. به راننده گفت عباس آقا، راننده، ببين اين دارد وضو مي گيرد، راننده هم همين طور که جاده را مي ديد در آينه هم دختر را مي ديد، هي جاده را مي ديد، آينه را مي ديد، جاده را مي ديد، آينه را مي ديد، مهر دختر در دل راننده هم نشست، گفت دختر عزيزم مي خواهينمازبخواني؟

من مي ايستم، ماشين را کشيد کنار گفتنمازبخوان آقاجان، آفرين، چه شوفرهاي خوبي داريم، البته شوفر بد هم داريم که هرچه مي گويي وايسا او براي يک سيخ کباب مي ايستد، براي نماز جامعه نمي ايستد. در هر قشري همه رقم آدمي هست.

دختر مي گفت وقتي اتوبوس ايستاد من پياده شدم و شروع کردم الله اکبر، يک مرتبه اتوبوسي ها نگاه کردند او گفت من هم نخواندم، من هم نخواندم، او گفت ببين چه دختر باهمتي، چه غيرتي، چه همتي، چه اراده اي، چه صلابتي، آفرين، همين دختر روز قيامت حجت است، خواهند گفت اين دختر اراده کرد ماشين ايستاد، مي گفت يکي يکي آنهايي هم که نخوانده بودند ايستادند، گفت يک مرتبه ديدم پشت سرم يک مشت دارندنمازمي خوانند.

گفت شيرين تريننمازمن اين بود که ديدم لازم نيست امام فقط امام خميني باشد، منِ بچه يازده ساله هم مي توانم در فضاي خودم امام باشم.


شهادت در سجده


می گفت << دوست دارم شهادتم در حالی باشد که در سجده هستم >>

یکی از دوستانش می گفت : در حال عکس گرفتن بودم که دیدم یک نفر به حالت سجده پیشانی به خاک گذاشته است .

فکر کردم نماز می خواند ؛ اما دیدم هوا کاملاَ روشن است و و قت نماز گذشته ، همه تجهیزات نظامی را هم با خودش داشت .


جلو رفتم تا عکسی در همین حالت از او بگیرم . دستم را که روی کتفش گذاشتم ، به پهلو ا فتاد .

دیدم گلو له ای از پشت به او اصابت کرده و به قلبش رسیده ، آرام بود انگار در این دنیا دیگر کاری نداشت .

صورتش را که دیدم زا نوهایم سست شد به زمین نشستم . با خودم گفتم : <<این که یوسف شریف ا ست >>.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

حوزه فاطمیه ملاثانی امیر مسعودی | مهندس مسعودی کیست پاسخ به شبهات انقلابی کتاب صوتی رایگان masoudblog اینجا همه چی درهمه shaerbashkardi digivarz روش شناسی اجتهاد (روشنا) بانکداری ایرانی